كمربندي براي كلان شهرها
زاغه نشين درمنطقه شهری تهران يكي از تبعات انقلاب صنعتي در جهان پيدايش شهرها بود. به دنبال گسترش فعاليت هاي تجاري و اداري و توليد محصولات در كارخانه ها و نياز به توزيع آنها مردم كم كم از فضاي زندگي روستايي دور شدند و مناسبات شهري را فرا گرفتند. شهر هاي كوچك با ورود مهاجران از دور و نزديك بزرگ شدند و روز به روز جمعيت بيشتري را در خود جاي دادند. اما زندگي در اين شهرها علاوه بر جاذبه هاي فراواني كه داشت هزينه هاي بالايي را نيز در پي داشت. تهران نيز يكي از اين شهرهاي كوچك بود كه در نتيجه مهاجرت هاي فزاوان در طي سالها تبديل به يك ابرشهر شد.
مهاجرت و نداشتن مسكن
جابجايي انسان ها از يك مكان به مكاني ديگر به اميد به دست آوردن رفاه و امكانات بيشتر را مهاجرت مي گويند. تهران بزرگ نيز از اين قاعده مستثني نشد و سيل عظيم جمعيت از روستاها و شهرهاي مختلف به تهران سرازير شدند. ورود مهاجران از نقاط گوناگون كشور به شهر بزرگي مانند تهران نياز به مديريتي كلان و عالمانه نيز داشت. اما در دوران حكومت پهلوي در اثر بي توجهي به اين مسئله مهاجران نتوانستند به طور اصولي در تهران اسكان پيدا كنند. همين پديده منجر به پيدايش حلبي آبادها و زاغه هاي اطراف شهر تهران شد و در دراز مدت مشكلات بسياري را براي دولت وقت ايجاد كرد. اشباع جمعيت مهاجر و نبودن جايي براي سكونت آنها زاغه نشيني را به وجود آورد.
زاغه نشيني
زاغه نسيني يكي از پديده هاي رايج در شهرهاي بزرگ و كلان شهرها به ويژه در كشورهاي جهان سوم مي باشد. زاغه ها در بدترين جاهاي شهري از جمله نزديك معادن سنگ كنار گودهاي آجر پزي در جوار گورستانهادر كنار مسيرهاي فشار قوي برق در حاشيه محله هاي فقير نشين به وجود مي آيند كساني كه در زاغه زندگي مي كنند از پايين ترين سطح زندگي برخورداند و حتي قادر نيستند در محله هاي فقير نشين جايي براي سكونت بيابند. زاغه ها به دليل خود رو بودن و برخوردار نبودن از هيچگونه هنجار اجتماعي، آسيب هاي اجتماعي فراواني را به وجود مي آوردند. زاغه ها به دور از هرگونه مناسبات زيست محيطي و در بدترين وضعيت آلودگي قرار دارند. افرادي كه در آنجا زندگي مي كنند تنها مي توانند با استفاده از وسايل غير قابل استفاده براي خود سرپناهي ترتيب دهند و در آن گذران كنند. اين شكل از زندگي تبعات ديگري را نيز به همراه مي آورد از آن جمله آلونك نشيني حلبي آبادها و حاشيه نشيني است. كه همه اينها شرايطي مشابه زاغه نشيني دارند و فقر و فلاكت در آنها موج مي زند. زاغه نشيني بدترين نوع بدمسكني محسوب مي شود. معضلاتي از اين دست در تمام كشورهاي در حال توسعه به چشم مي خورد و مديريت كلان شهري را دچار مشكلات فراوان مي كند. به علت گذار از مرحله كشاورزي به مرحله صنعتي اين مسالئل به ناچار بروز مي كند. آنچه مسلم اين است كه با روش هاي سطحي و ناكارآمد نمي توان اين مشكلات را حل كرد.
تهران و زاغه هايش
قبل از انقلاب اسلامي اقداماتي در جهت از بين بردن زاغه هاي اطراف تهران انجام شد كه از جمله آنها در سال 1349 تهيه نقشه هاي اجرايي و ايجاد آپارتمان هاي سه اتاقه گودهاي جنوب شهر بود. در سال 1350 برخي از مناطق آلونك نشين تخريب شدند و ساكنان آنها به كوي نهم آبان انتقال يافتند. زاغه هاي تهران به دلايل مختلف ديگر قابل استفاده نبودند و از بين بردن آنها ضرورتي گريزناپذير بود. دلايلي همچون: بالا بودن سطح آب هاي زيرزميني و پايين بودن كف گودها از سطح اراضي اطراف كه موجب ريزش آّب به درون منازل و تخريب آنها مي شد. جاري شدن پساب و فاضلاب به دليل عدم امكان حفر چاه نيز خود مشكلي ديگر بود.
بعد از انقلاب فعاليت در زمينه تخريب زاغه ها به شكلي پويا دنبال شد تا جايي كه در سال 58 شوراي گود نشينان جنوب تهران تاسيس شد و بازسازي گودها در سطحي وسيع آغاز شد. اين شورا فعاليت هاي خود را با خريد و تخريب گودهاي جنوب تهران آغاز كرد و تا سال 60 در حدود 40 درصد از منازلي كه وضعيت نامطلوبي داشتند تخريب شدند. البته بعد از اين عمل مشكلاتي مثل طغيان چاه‌هاي فاضلاب ايجاد شد كه اين شورا قبل از تخريب بقيه منازل اقداماتي نظير؛ آسفالت كردن كوچه ها، جدول كشي، كانال كشي، تامين آب آشاميدني و سرشماري ساكنان انجام داد.
روستاهاي شهري
روستاهاي كوچي هستند كه بعد از گسترش شهر به طور نامحسوس به آن پيوند خورده اند. اين روستاها وضعيت نامطلوبي دارند و فاقد خدمات هستند و از اين نظر با مناطق شهري اطراف خود تعارض فراوان دارند. تاكنون در حدود 129 روستا در اطراف تهران به وجود آمده اند. در اين روستاها افراد كم در آمدي زندگي مي كنند كه به نحوي سعي در جذب شدن به درون موسسات دولتي و اقتصادي شهر را دارند. پيمودن مسيرهاي طولاني از حاشيه شهر براي رسيدن به محل كار از جمله معضلاتي است كه ساكنان اين روستاها با آن دست به گريبانند. اما به علت اينكه به طور غير مجاز به وجود آمده اند از كليه خدمات شهري محروم مي مانند و حق هيچ گونه اعتراضي را پيدا نمي كنند. چرا كه در اين صورت خطر تخريب و رانده شدن از اين مكان تهديدشان مي كند. گاهي نيز ممكن است اين روستاها با نزديك كردن خود به وضعيت زندگي شهري رشد كرده و خود يك شهر شوند كه در اين صورت به تدريج در پي رسيدن به امكانات بر مي آيند.
امروز مثل ديروز
با اينكه آسمان خراش ها روز به روز بيشتر مي شوند و ساختمان هاي بزرگ جلوي نور خورشيد را مي گيرند اما زاغه ها و زندگي در حاشيه شهرها همچنان وجود دارد. به نظر مي رسد كه مديريت كلان شهري بايد براي اين مسئله راه حل هاي تازه تري را پيدا كند چرا كه راه‌هاي قديمي مانند در اختيار گذاشتن مسكن به ساكنان زاغه ها دردي را دوا نكرده است. زيرا مسكن براي اين افراد درآمد قابل توجهي محسوب مي شود و با فروش آن سرمايه اي براي كار به دست مي آورند. در ضمن پس ار انهدام زاغه ها در تهران ساكنان آن دوباره به زاغه ها بازگشته اند. اين مسئله نشان از زيرساخت هاي عميقي دارد كه در ميان اين افراد وجود دارد. انتقال زاغه نشينان به مناطق ديگر نيز نه تنها اين پديده را از بين نبرده بلكه باعث به وجود آمدن زاغه هاي جديدي شده است.
حرف آخر
زاغه نشيني و از بين بردن آن مديريتي اصولي و برنامه ريزي اصولي را مي طلبد. به علت بالا بودن هزينه هاي از بين بردن اين پديده نبايد اجازه داد كه با طولاني شدن زمان اجراي طرح ها نيروي مادي و معنوي به هدر برود. كارشناسان معتقدند كه مشاركت مردم در اجراي طرح هاي برچيدن زاغه نشيني مي تواند كمك بزرگي باشد. زاغه نشين ها معمولاً افرادي هستند كه مردم عادي از آنها دوري مي كنند پس مي توان با مشاركت دادن آنها در بهبود شرايط زندگي خودشان به طور ضمني آنها را وارد سيستم زندگي شهري كرد. توجه به اين نكته كه روابط همسايگي بسيار قوي در بين زاغه نشينان وجود دارد نكته مثبتي است كه مي توان از آن كمك گرفت.