ديشب موقع برگشتن به خانه در تاكسي برنامه اي را از راديو شنيدم . مجري برنامه از شنوندگاني كه خود را آدم هاي موفقي مي پنداشتند مي خواست كه با برنامه تماس بگيرند و علل موفقيت خويش را بيان كنند. خانمي تماس گرفت و گفت كه اگر تعريف از خود نباشد من خود را انسان موفقي مي دانم و در بيان علت آن گفت: قبل از اينكه ازدواج كنم شغلي داشتم كه دقيقا مطابق با استعداد و علاقه ام بود و درآمد بسيار خوبي هم داشت، از آن هم بسيار راضي بودم. بعد از اينكه ازدواج كردم متوجه شدم كه حضور من درخانه موثرتر است و در زندگي خانوادگي نقش بهتري دارم (البته بدون اينكه شوهرم با كار بيرون من مشكلي داشته باشد) بنابراين شغلم را رها كردم و پا روي استعداد و علاقه ام گذاشتم و به امور خانه داري مشغول شدم.
با توجه به
حركت هاي اخير فمينيست ها اينجا براي من يك سوال پيش آمد و آن وجود اين تعارض بزرگ در جامعه زنان است. گروهي از زنان مثل اين خانم از اينكه در خانه بمانند، نه غرورشان جريحه دار مي شود و نه داد و قالي به راه مي اندازند. اما گروه ديگري هم هستند كه اين روزها نيمي از آزادي را مي خواهند. تمام تلاش خود را به كار مي گيرند تا تجمعي را برنامه ريزي و اجرا كنند. حاضرند كتك بخورند اما به استاديوم بروند. اگر شوهرشان بگويد كه با كار بيرون آنها مخالف است حسابش با كرام الكاتبين است. آنها مي خواهند كه تساوي حقوق زن و مرد برقرار شود.
هر كدام از اين دو ديدگاه قابل قبول است و نمي توان يكي را به نفع ديگري كنار زد،همچنين بر هريك نقدهايي هم وارد است. اما مي خواهم بدانم چه چيز باعث اين شكاف بزرگ در جامعه زنان مي شود. سطح سواد و آگاهي (كه البته در مورد شنودنده راديو صدق نمي كند)، طبقه اجتماعي، فرهنگ خانوادگي و هزاران عامل ديگر...
در اين مورد مشغول تهيه مقاله اي هستم كه به محض آماده شدن اينجا مي گذارم. شما هم با بيان نظرات خود باب بحث و مجادله را بگشاييد.
اما نظر من در خصوص تعارضی که کفته اید اینه که اولا این موضوع تا اندازه ای میتونه عادی باشه. یعنی جامعه زنان هم مثل مردان از شخصیتها و گرایشات مختلف ساخته شده و اینطور نیست که جنسیت واحد، فردیت زن در بین زنان دیگر را از بین برده باشد همانطور که در مورد مردان اینگونه نشده است. مردان هم با وحود اینکه همه مردند اما شخصیتهای گوناگونی دارند و هرکدام شغل متفاوتی را ترجیح می دهند.
اما این موضوع فقط علت بخش کوچکی از این تعارضات است و اگر آن را علت اصلی بدانیم خود را فریفته ایم. به اعتقاد من یکی از علل مهم، تفاوت نگاه زنان در رویکرد انتقادی به فرهنگ سنتی است و آن عبارت است از توانستن و خواستن در نقد آسیب شناسانه فرهنگ سنتی. بخشی از زنانی که هنوز هم بهترین جارا برای خود آشپزخانه میدانند در قسمت اول یعنی توانستن مشکل دارند. در واقع هژمونی سنت از طریق خانواده، جامعه سنتی و رسانه های مذهبی دولتی و غیردولتی چنان بر فکر اینها احاطه پیدا کرده که اصولا توانایی نقد سنت را ندارند خصوصا که آمیخته با مذهب و مقدسات باشد. اما دسته دیگر مثل همان خانم رادیویی کسانی هستند که به واسطه تحصیل و ارتباط با رسانه های جدید کم و بیش این توانایی را دارند اما در قسمت دوم یعنی خواستن مانده اند به عبارتی خودشان آشپزخانه را خواسته اند. اینان دریافته اند که نقد سنت و درافتادن با آن در جامعه ما هزینه دارد و نخواسته اند آن را بپردازند. در واقع میدانند که مدرسه اجتماع ما هنوز زنان سنتی را شاگردان خوب و عزیزدردانه خود میداند و بقیه را جزو ناجورها و تنبلها حساب میکند.اینها ترجیح میدهند جزو اکثریت باشند و زحمات در اقلیت بودن و خلاف جهت آب شنا کردن را نکشند.اما دسته ای که برای بدست آوردن حقوق برابر تلاش میکنند کسانی هستند که هر دو هرحله برایشان حل شده و اگر تعدادی را که به تبعیت از مد روز در بین اینان هستند و فمینیسم هم برایشان چیزی در حد مدهای لباس و کفش است کنار بگذاریم، کسانی هستند که فارق از زن و مرد بودن خواستار حقوق انسانی خود هستند. دعوا سر دیدن یک فوتبال نیست که شاید برای خیلی از زنان و حتی مردان اهمیتی ندارد مسئله محرومیت بی دلیل از حق انسانی است. اگر امروز به من بگویند دیگر حق نداری از ساعت 3 تا 4 نصفه شب از خانه بیرون بیایی چون بی دلیل از حق انسانی خود محروم شده ام اعتراض میکنم ولو اینکه هیچ شبی هم در این ساعات بیروت تمیروم. خلاصه اینکه مسئله در خواستن و توانستن ما در نگاه نقادانه به سنت و فرهنگمان است و این ربط زیادی به سطح تحصیلات و طبقه اجتماعی ندارد. این یک انتخاب است برای مایی که در جامعه ای در حال گذار از سنت به مدرنیته زندگی میکنیم.
پایدار باشید.
در حالي كه اينگونه موفق نمي شوند.
مسائل زنان را نيز بايد مانند تمام مسائل انساني نگريست و بررسي كرد و بررسي آن تنها از منظر تضادهاي طبقاتي و مبارزه در رفع آن ها امكان پذير است.
شما به اين امضاهاي فراخوان بيست و دوم خرداد زنان نگاه كنيد. بر خلاف عقيده برابري طلبانه شان در مسائل زنان و مردان حاميان تجمع اعتراضي را خود معترضان به تفكيك جنسي با تفكيك جنسي منتشر كرده اند.
مزحكه اي كه عده اي بور»وا با نام جنبش زنان در ايران به پا كرده اند غير قابل تحمل است.
با تشكر
تعجب می کنم که شما چگونه این ر ا یک تعارض میدانید ، یک بار دیگر مطلبی که نوشته اید را با هم مرور کنیم ، زنی به برنامه رادیوئی زنگ میزند و خود را موفق میداند ، چرا ؟ چون احساس میکند که در خانه راحت تر است ، و نمی خواهد بیرون کار کند .یعنی اینکه آزاد است که بیرون کار کند و یا کار نکند .
در آن سوی قضیه پرستو دو کوهکی است که به خاطر آزادی رفتن به استاد یوم آزادی تلاش میکند و کتک می خورد .
نفر اول آزاد است که بیرون کار کند و یا نکند ، نفر دوم آزاد نیست که به استاد یوم برود .
خوب خیلی از زنان هستند که نمی خواهند به استاد یوم بروند اما نخواستن و نگذاشتن با هم تفاوت دارد .
امید وارم که توانسته باشم کمکی کرده باشم. من فکر میکنم که در بحث شما بودن و یا نبودن آزادی مسئله است .
وبلاگ من را هم داشته باشید بد نیست من روزنامه نگار نیستم ولی شاید چیز دندان گیری داشته باشم منتظر شما هستم .
http://reza67.blogfa.com/
رضا
من اولا با حرفهای رضا موافقم. دوم اینکه یک زن باید آرادی این را داشته باشد که بیرون کار کند نه اینکه برای هر مساله احتیاج به اجازه شوهر باشد . اگر مقاله های علمی رابخوانید ثابت شده مادرانی که در بیرون از خانه کار میکنند سالم ترین زنان هستند. و در خانه ماندن احساس بیهودگی و افسردگی به همراه دارد.در ضمن این یک طرف قضیه است. شما در این مملکت نمبینید که برای زن و یک مادر حقی قایل باشند.