فمينيزم ايراني
تجمع اعتراضي زنان در طول قرن هاي متمادي جوامع پدرسالار و آنهايي كه تنها مرد را انسان مي پنداشتند، زنان را از عرصه اجتماع حذف كرده و يا نقش آنان را تا حد حيوانات خانگي تنزل داده اند. اما از آنجايي كه سرشت بشري در وجود زن نيز وجود دارد، آنها به انحاء مختلف راه خويش را از ميان ستون هاي ستبر دنياي مردانه باز كرده اند.
نگاه واقع گرايانه به حركت هاي زنان در طول دوران مختلف نشان مي دهد كه نگرشي به نام فمينيزم نه تنها باري از روي شانه هاي ستمديده زنان برنداشته بلكه بسترهاي نامناسبي را هم در اين زمينه به وجود آورده است. بسترهايي كه از دل آنها نگرش هاي تك بعدي و نيز استبدادي بيرون آمده و روز به روز بر شدت آن افزوده مي شود. البته اين به معناي نفي فمينيزم و جنبش زنان نيست.چراكه بدون وجود آن دور باطل ظلم بر زنان ادامه پيدا خواهد كرد و زنان بايد اجازه دهند تا مردان سرنوشت آنها را رقم بزنند. از طرفي اين بدان معنا هم نيست كه زنان اصل وجودي خويش را انكار كنند و به دنبال جايگاه تازه اي در ميان اقشار مختلف اجتماعي براي خود باشند. اين همان چيزي است كه فمينيزم را به بيراهه كشانيده است. زن و مرد دو موجود كاملاً متمايز از يكديگرند اما از آنجايي كه هر دو انسان هستند، به حكم انسان بودنشان نقاط اشتراك فراواني را پيدا مي كنند. يكي از بن بست هايي كه جنبش زنان با آن برخورد كرده است اين است كه زنان "جنبش گر" به جاي اينكه به دنبال حق و حقوق قانوني خود از ميان پيچ و خم هاي قوانين و حاكميت باشند، مي خواهند مرد باشند. از همين جاست كه بعد از قرن ها تلاش و تحمل مرارت هاي فراوان هنوز زنان در اكثر نقاط دنيا مورد ظلم و ستم قرار مي گيرند و به رسميت شناخته نمي شوند.
زنان امروز ايران هم به نسبت بسيار خوبي از حقوق قانوني خود آگاهي كسب كرده اند و براي رسيدن به آنها تلاش مي كنند. برگزاري تجمع، گرامي داشتن روزهاي بزرگ، تكثير آرا وعقايد در نشريات و وبلاگستان، ادامه تحصيل و راه يافتن به دانشگاه در مقاطع بالا، همه و همه از امور مثبتي است كه زنان به آن اقدام كرده اند. اما در تمام اين اقدامات ردپاي اشتباهات فاحش تفكر فمينيستي به وضوح ديده مي شود. افراط فمينيستي آن چيزي است كه جنبشي را كه مي تواند زنان را وارد عرصه عمل اجتماعي كند تبديل به يك تجمل بورژوايي مي كند. سردمداران اين حركت ها بايد به شدت براي مدون كردن عمل خود تلاش كنند. نه اينكه در فراخوان خود هم تبعيض جنسي را نمايان كنند(حامیان مرد و زن در فهرست امضا کنندگان حمایت از تجمع اعتراضی زنان، جداگانه معرفی شده اند!). اينها نكات كوچكي است كه از قلم مي افتد اما نتيجه گيري از يك عمل گروهي را عقيم مي گذارد. مبارزه زنان، جدا از جنبش های دیگر اجتماعی و طبقاتی، مبارزه ای عقیم و ناکارآمد خواهد بود.
به هر حال همه ما به دنبال حقوق برابر در جامعه هستيم. مي خواهيم از امكانات جامعه مان استفاده كنيم و امنيت و آرامش را براي همه يكسان ببينيم. بررسي عقلاني جنبش زنان و تعريف دقيق كارويژه هاي آن و راهكار علمي براي رسيدن به آن مهم ترين چيزي است كه جامعه زنان به آن نيازمند است. حالا كه بزرگان عرصه هاي مختلف علم و ادب و فن و هنر با جنبش زنان همسو هستند حيف است كه از اين همه فرصت به درستي استفاده نشود.
4 Comments:
همانطور که فکرش را می کردم مقاله خوب و خواندنی است
آفرین
موفق باشی نازنین

Anonymous Anonymous said...
salam
montazerim
titr cafe

از ارسال آدرس وبلاگ ممنون هستم. سراغ بحث مهمي هم رفته اي و نكته ي جالبي را مطرح مي كني. اينكه بحث جنبش زنان بدون توجه به ديگر جنبش هاي اجتماعي پيش برده مي شود كاملا به جاست‏ اما هنوز ناكافي ست. سئوال اين است كه اين رابطه چه مي تواند باشد؟ يا كلي تر كه نگاه كنيم رابطه جنبش هاي اجتماعي مختلف مانند ،جنبش صلح،‏ حفاظت از محيط زيست‏ سنديكايي و جنبش دمكراتيك چه بايد باشد‏ قديم تر ها مي گفتيم زنان بايد صبر كنند تا سوسياليسم آن ها را نجات دهد و آن بدين معنا بود كه براي زنان و مردان هيچ مبارزه اي مهم تر و نعيين كننده تر از مبارزه ي عدالتخواهانه نيست. امروز جهان پر از جنبش هايي شده است كه نياز هاي مورد توجه خود را اسل قرار مي دهند. چه بايد بكنيم؟ برايتان آرزوي موفقيت دارم

Anonymous Anonymous said...
salam man soheila hastam vaghan tashakor babat veblagetoon. bishtar be bahs dar in bare bepardazid mamnoon.