عمران صلاحی در کافه تیتر
بر سرش چتر گرفتم
ديدم، او خودش باران است!
كافه نشيني
بالاخره پاي شاعران(به قول خودشان خجالتي) هم به كافه تيتر باز شد. عصر سه شنبه 23 خرداد عمران صلاحي شاعر و نويسنده تواناي كشور ميهمان ويژه كافه تيتر بود.
برويم سر اصل مطلب
هنوز ساعت شش نشده بود که شاعر هزار و یک آینه دوستدارانش را مفتخر کرد و به کافه تیتر آمد. کافه ای که می گویند برای روزنامه نگاران است، اما شاعران و نویسندگان و مردم عادی هم از آن به خوبی استقبال کرده اند.چند دقيقه بعد از عمران صلاحي، محمد آقازاده روزنامه نگار هميشه در صحنه و باتجربه مطبوعات هم آمد و با حضورش باب يك بحث و گفتگوي درست و حسابي باز شد. كم كم ضبط صوت ها روشن شد و مصاحبه اي در مورد مصاحبه آغاز شد. صلاحي از تجربياتش در زمینه مصاحبه گفت و اينكه آن قدر مصاحبه كرده كه حساب از دستش در رفته. بعضي از اين مصاحبه ها خيلي بي اهميت و ملال آور بوده اند اما وقتي چاپ شده اند او خودش هم باورش نشده كه اين مصاحبه اوست. گاهي هم يك مصاحبه خيلي شسته و رفته انجام داده و وقتي چاپ شده اش را خوانده دوباره بهت زده شده، چرا كه خبرنگار آن را به بدترين شكل ممكن تنظيم كرده است.
آقازاده از جاي خالي گزارش ها و مصاحبه هاي قوي در مطبوعات گفت و اينكه نبود اين دو عنصر از ارزش هاي نشریات کنونی مي كاهد. به نظر او مصاحبه واقعي نوعي كشف و شهود است يعني مصاحبه گر بايد مصاحبه شونده را به جايي برساند كه او نكات تازه اي را در مورد خودش كشف كند نه اينكه چند نكته تكراري را براي هزارمين بار توضيح بدهد. آقازاده مي گويد: «يكي از ضعف هاي اصلي مصاحبه هاي امروز تنظيم نادرست آنها است. مصاحبه شكست خورده وجود ندارد، اما تنظيم شكست خورده وجود دارد.»
صحبت در مورد طنز نويسي عمران صلاحي با اشاره آقازاده به تعريفي از طنز شروع شد: طنز در واقع نوعي دستكاري در واقعيت است، تا آنجايي كه به هجو نرسد. اما بسياري از طنز پردازان هجو نويس شده اند. صلاحي مي گويد: «شعر جاري شدن احساس است و طنز با تامل و تفكر و خرد توليد مي شود. مثلاً من شعر را براي دل خودم مي نويسم اما طنز را براي دل ديگران. به خاطر همين هم شعرهاي چاپ نشده زيادي دارم ولي همه طنزهايم چاپ شده اند.»
صلاحي در پاسخ سوال يك خبرنگار كه طنز را از چه زماني آغاز كرده ايد و امروز فضاي كارتان نسبت به آن موقع چقد تغيير كرده است گفت: «در نوجواني خيلي به اين موضوع علاقه داشتم. شعرهاي طنز گونه هم مي گفتم، اما فعاليت اصلي ام را از سال 45 در روزنامه توفيق شروع كردم. در طول اين سالها خيلي چيزها تغيير كرده و من يكي دوسالي است كه ديگر براي اينكه تغييراتي در سبك نوشتارم بدهم.طنز نمي نويسم؛ آن وقت ها نوشتن من بيشتر شكل انجام وظيفه داشت گاهي براي بيش از ده نشريه طنز مي نوشتم. طوري بود كه بعد از نوشت اصلاً متن خودم را نمي خواندم و حتي پاكنويس هم نمي كردم...»
خبرنگار طبرستان سبز، در مورد شبهاي شعر گوته پرسيد. صلاحي به روزهاي گذشته برگشت به حال و هواي آن شبها:« خيلي خوب بود، فضاي ادبي بساير موثري بود. خيلي ها بودند من و م. آزرم آن موقع خيلي تند و تيز مي نوشتيم، مثلا شعر عصر يك جمعه براي خسرو گلسرخي. براي من افتخاري بود كه در كنار آدم هاي باتجربه و استخوان داري بودم. شبهاي باشكوه گوته، حتي در پيدايش انقلاب هم تاثير گذار بود.»
محمد آقازاده با يك سوال او را از نوستالژي شب های شعر گوته در مي آورد.
ماندگاري طنز خيلي سخت است به نظر شما يك طنز براي اينكه ماندگار شود و در لابلاي صفحات تاريخ گم نشود چه مولفه هايي بايد داشته باشد. از ميان آثار خودتان كدام يك را اينگونه مي بينيد؟
صلاحي:« طنزپرداز و نوع انديشه او در اين زمينه خيلي موثر است. طنز دهخدا- چرند و پرند- دقيقاً براساس وقايع زمانه نوشته شد. اجراي طنز پرداز آن را براي هميشه حفظ كرده و حتي با گذشت زمان از تازگي آن كم نمي شود. از نوشته هاي من هم كتابي است كه به زودي چاپ مي شود با نام "تفريحات سالم" كه سعي كرده ام چيزهايي را انتخاب كنم كه تاريخ مصرف نداشته باشد اما ارزش تاريخي داشته باشد. در اينجا ارزش ادبي زياد مطرح نيست چرا كه بيشتر شناخت يك فضا مورد نظر است.»
خبرنگاري پرسيد: تا به حال شده كسي به طور علني از شما انتقاد كند و بگويد كه نوشته تان خيلي بد بود و ...
صلاحي مي خندد: «بله شده، با اينكه من دوست دارم مخاطبم صريحا نظرش را بگويد اما متاسفانه اين اتفاق خيلي كم مي افتد.»
يك سوال داغ
آقازاده دوباره به بحث شور و نشاط بخشيد و سوالي در مورد فوتبال و نظر صلاحي درمورد بازي ايران و مكزيك پرسيد.
صلاحي گفت:«من به فوتبال علاقه ندارم. البته ورزش را دوست دارم اما ورزش هاي فردي مثل شنا و كوهنوردي و اينها . بازي ايران را تماشا كردم، البته بدون هيجان و استرس. به نظر من هر فوتبالي نشان دهنده روحيه يك ملت و وضعيت سياسي و اجتماعي آن است؛ مثلا ما ملت تك رويي هستيم و اين در فوتبال مان هم مشهود است.»
اي داد بي دود
عمران صلاحي در تمام عمرش يك سيگار هم نكشيده. آدم از تعجب شاخ در مي آورد. خيلي ها هم به او مي گويند كه مگر مي شود بدون سيگار شعر گفت. خوب حتما مي شود كه او گفته ديگر.
دوباره طنز
خبرنگار طبرستان سبز، درباره وجود لطيفه هاي متفاوت در ايران مي پرسد و مي گويد علت آن چيست؟
صلاحي مي گويد . لطيفه ها هم به ميزان بسيار زيادي نشان دهنده وضعيت سياسي و اجتماعي كشور هستند. لطيفه در واقع طنز شفاهي است. جايي كه جلوي طنز كتبي گرفته مي شود و نمي شود نوشت طنز شفاهي يا لطيفه سر بر مي آورد كه بسيار هم با نفوذ است و هيچ قدرتي نمي تواند جلوي آن را بگيرد.
آقازاده مي پرسد. تا به حال انتقال طنز كتبي به شفاهي را در نوشته هاي خود ديده ايد آيا موردي بوده؟
خيلي كم، يك چيزي كه تازگي ها شنيده ام يكي از شعرهاي خیلی کوتاهم است که به صورت اس.ام.اس رد و بدل مي شود و آن اين است:
بر سرش چتر گرفتم
ديدم
او خودش باران است!
سوال ديگر در زمينه وبلاگ نويسي و فضاي مجازي پرسيده شد. صلاحي گفت كه هيچ وقت به فكر اين كارها نبوده و به نوعي از دنياي تكنولوژي عقب مانده.
آخرين سوال هم البته تازماني كه من آنجا بودم در مورد جنگ و ادبيات ضد جنگ در دنياي پر از كشت و كشتار امروز بود که باز هم خبرنگار طبرستان سبز آن را پرسید.
عمران صلاحي مي گويد« تابه حال روي چيزي به اين شكل متمركز نشده ام. در سالهاي جنگ چيزهايي مي نوشتم البته كمرنگ بودند. اما جنگ براي من هرگز مقدس نبود.»
اين هم از عمران صلاحي كه با حضور خود خوشحالمان كرد. روز بسيار خوبي بود. البته همراه محمد آقازاده. از بهنام خان و بيتا خانم هم كه حسابي زحمت كشيدند ممنونيم. تا جلسه اي ديگر و گزارشي ديگر بدرود.
گزارش تصویری نشست عمران صلاحی با خبرنگاران در کافه تیتر
عمران صلاحی همه جا را با دقت زیر نظر داشت...صلاحی در ابتدا یک لیوان آب نوشید
عمران صلاحی در حال خواندن یک فروند روزنامه کارگزاران..صلاحی وارد که شد با هوادارنش خوش و بش کرد..در ابتدا هنوز دور و بر صلاحی خلوت بود
صلاحی، صلاح دید که صلاحدیدش را برای همه بگوید...عمران در کافه تیتیر کارگزاران می خواند
ضبط صوت ها بالاخره به کار افتادند...... و کافه تیتر می رفت که شلوغ شود
گفت: چه خبره از جلو و عقب؟ و البته منظورش عکس گرفتن عکاس ها  بود........................عمران هنوز به فکر عملیاتی عمرانی بود
خبرنگاران پرسیدند...خبرنگاران برای مصاحبه جمع شدند
و صلاحی هم جواب می داد...همه، همه چیز پرسیدند
جلسه حسابی گرم بود...سوالها به جاهای باریک کشید و صلاحی کوتاه آمد تا درازش نکنند
این مطلب در شماره 128 شنبه27 خرداد هفته نامه طبرستان سبز منتشر شده است
4 Comments:
وبلاگ نوبت ما يكي از زيباترين وبلاگ هايي است كه تا كنون ديده ام
اين گزارش هم خيلي خيلي عالي است
موفق باشي نازنين
آفرين

Anonymous Anonymous said...
سلام
گزارش زسيايت را خواندم وبلاگت رالينگ دادم

Anonymous Anonymous said...
سلام گزارش خیلی خوبی نوشته ای ما هم از تو تشکر می کنیم . لینک دادیم.
کافه تیتر

Anonymous Anonymous said...
دوست نویافته ام خانم مرادی:
از این که وبلاگ شما را دیدم خوشحال شدم. آنچه بود را ذخیره کردم تا بعد با فراغ بال بخوانم. از اینکه یک کافه تیتری دیگر را پیدا کرده ام که اینطور با جدیت با سایبر روبرو شده است احساس شادمانی می کنم.
امیدوارم که موفق باشید.

شاد زی